شکار با کمان هزار کیلویی!
تاریخ انتشار: ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۷۱۱۷۹۷
به گزارش همشهری آنلاین، بخش بعدی گردش دختر جوان به تماشای روش شکار کردن این مردم عجیب گذشت. او میگوید: «زمانی که داشتم در حوالی قبیله گردش میکردم، مردی را دیدم که روی درخت کمین کرده و داشت شکاری در همان حوالی را هدف میگرفت.
پسر کمسن و سالی هم با تیر و کمانش یک محل فرضی را نشانه میرفت، او دنبال شکار نبود فقط میخواست برایم شیرینکاری کند و نشان بدهد که چقدر در کارش خبره است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کمان، خیلی انعطافپذیر بود و راحت به هر طرف خم میشد اما خیلی سنگین بود و تکان دادنش اصلا کار سادهای به نظر نمیرسید. تمام کاری که توانستم انجام بدهم، این بود که کمان را از جایش بلند کنم و تکان بدهم. به زحمت کمان را بالا نگه داشتم و با دستهایم نیزه را در جایی که برایش تعیین شده بود، نگه داشتم. با هزار مشقت توانستم تیر را ۳ متر آنطرفتر پرتاب کنم. یک نکته در این میان کاملا واضح بود: من یک «هدزایی» خوب نمیشدم.»
دختر جوان در یکی از فصلهای پرباران به قبیلهی هدزا سر زده بود به خاطر همین این شانس را نداشت که شکارچیهای میمون را از نزدیک ببیند. به جای اینها، او توانست همراه با مردم به شکار میوه برود!
او دراینباره میگوید: «یکی از محبوبترین میوههای مردم این قبیلهی عجیب، نوعی میوهی جنگلی، ریز و خیلی شیرین است. این میوه اسمی ندارد. (از زبان هدزایی بیشتراز این هم نباید انتظار داشت) اما طعم جالبی دارد و بسیار نرم است. به محض اینکه این میوههای ریز و عجیب را در دستهایم گرفتم، پوستشان پاره شد و شیرهی درونشان بیرون چکید. مایع درون میوه خیلی چسبانک و لزج بود، درست مثل چسب.»
بلیت مرا خوردند!داشتم آرام آرام به فکر برگشتن به خانه میافتادم که دیدم، «چیلی» مترجم من با یکی از مردان روستایی و یک بز کوچک به قبیله برگشتهاند. بزرگترین فرد قبیله به استقبالشان رفت و بز را از آنها تحویل گرفت. گردن حیوان بیچاره را تمیز کرد و به سوی محلی برد که خونهای دلمهبستهای در اطرافش ریخته بود. من تا قبل از آن فکر میکردم قرار است بز را به گلهشان اضافه کنند اما آنها ترجیح میدادند حقالورودی که از من گرفته بودند را قربانی کنند.
این بز قرار بود بخشی از ناهار مردم قبیله باشد. تماشا کردن آن لحظات برای من واقعا سخت بود. برای همین ترجیح دادم خیلی سریع آنجا را ترک کنم. بعد از دست تکان دادن برای مردم قبیله و تحویل دادن یک «خدا نگهدار» کشدار، سوار جیپ شدم و آن آدمهای عجیب را ترک کردم.
دست تکان دادنهایشان نشان میداد که منظور مرا فهمیدهاند اما کسی بدرقهام نکرد. فقط چند نفری از راه دور برایم دست تکان دادند. به نظرم، بز اهدایی من برایشان خیلی مهمتر از استقبال پایانی بود.
منبع: سرنخ. دوهفته نامه حوادث و شگفتیها. شنبه۱ اسفند ۱۳۹۴.
کد خبر 753977 منبع: همشهری سرنخ برچسبها حیوانات - حیات وحش سرگرمی شکارچی حوادث جهان آفریقامنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: حیوانات حیات وحش سرگرمی شکارچی حوادث جهان آفریقا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۷۱۱۷۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
این زن اصلا مدال نداشته که به علی دایی تقدیم کند!
آفتابنیوز :
انتشار تصاویری از یک ورزشکار کنار علی دایی با این تیتر که «فلان ملیپوش مدالش را به علی دایی اهدا کرد» حاشیهساز شده است. برخی ورزشکاران قدیمی مدعی شدند این خانم نه عضو تیم ملی بوده و هست و نه مدالی بینالمللی دارد که بخواهد به دایی اهدا کند!
در همین اثنا مریم رنجبرساری، عضو سابق تیم ملی تیر و کمان در یک استوری که در اینستاگرامش منتشر کرد به همین شخص تاخت. به همین بهانه با او تماس گرفتیم تا علت را جویا شویم. رنجبرساری به خبرنگار «اعتماد» گفت: ایشان چند سال پیش گفته قهرمان کاراته است، اما فدراسیون کاراته تکذیب کرد. معلوم نیست او از چه طریقی اسپانسر پیدا میکند، اما در بیوی اینستاگرامش نوشته قهرمان تیر و کمان است! بچههای کاراته هم برای من فرستادند و پرسیدند این را میشناسی؟ گفتم نه. اصلا بچههای کاراته هم او را قبول ندارند.
رنجبرساری ادامه داد: خود من به دلیل اینکه پول اعزام و تجهیزات برای رفتن به مسابقات را نداشتم از تیم ملی کنار رفتم. مثل من زیاد بودند، اما اگر او به تیم ملی رفته احتمالا پول هزینههای خودش را داده و به تیم ملی رسیده! ملیپوش سابق افزود: او اصلا مدالی نداشته که به علی دایی تقدیم کند. برای من عجیب است او علی دایی را چطور پیدا کرده و به دیدار یکی از بزرگان ورزش ما رفته است. ورزشکاری به بزرگی علی دایی از قبل رزومه طرف مقابل را میبیند و بعد به دیدار ورزشکاری میرود. اما این ورزشکار اصلا مدالی نداشته است! شاید مدال استانی بوده است، اما نه بچههای کاراته و نه تیر و کمان میگویند او مدالی نیاورده است. من فقط به این فکر میکنم و از این ناراحتم چرا برای من که قهرمانی آسیا را داشتم اسپانسری نبود، اما برای ورزشکاران این شکلی دو تا سه تا اسپانسر پیدا میشود!
وی در ادامه با اشاره به هزینههای سنگین در تیر و کمان که خیلیها از پس آن برنمیآیند و به ناچار خداحافظی میکنند، افزود: سال ۸۹ یا ۹۰ بود که تیمهای پرسپولیس و استقلال در تیر و کمان تیمداری میکردند و من به عضویت استقلال درآمدم. رقابت بین این دو تیم در همه رشتهها جذاب است و در آن سال هم رقابت نزدیکی داشتیم و در نهایت ما قهرمان شدیم و آقای فتحاللهزاده مدیرعامل وقت استقلال قرار بود نفری ۵ سکه به ما پاداش بدهند، اما ما که چیزی ندیدیم!
منبع: اعتمادآنلاین